مواظب تابلوهای راهنمای زندگی خود باشیم
در مسیر تکاملی سازندگی ما انسانها موانع، پیچها و گردنههای فراوانی وجود دارد. چاهها و چالههای گوناگونی پیش روی هر انسانی ممکن است پدیدار شود. در این مسیر رهزنهای فراوانی وجود دارد. راه رسیدن به قله آسان و راحت و نزدیک نیست. در هر قطعه راه باید با سرعت مناسب و کنترلهای شایسته و با دقت و با توجه به تابلوهای راهنما حرکت کرد. قطعات جاده زندگی را نمیتوان بدون بهرهگیری از تجربیات آزمون پسدادهها طی کرد.
نمیتوان فقط "آزمون وخطا" را نقشه راه خود قرار داد و بر آن اساس، زندگی پرمخاطره را گذراند. نمیتوان راه پر پیچ و خم و پر گردنه و طولانی را تنها طی کرد.
همراهِ شایسته و بَرین میخواهد. دستگیریها لازم است. هر کسی را نمیتوان همراه برد و همراهی هر کسی را در مسیر سعادت، نباید بهراحتی پذیرفت. نباید بی همرهی خضر این سفر پر دغدغه را طی کرد چراکه ظلمات است و باید از خطر گمراهی ترسید.
در این جاده طولانی، پرحادثه و پرحاشیه باید با حوصله و با تابلوی عقل طی سفر نمود. سرازیری و سربالاییهای هولناکی در مسیر زندگی سالم وجود دارد.
- راستی موانع و دستاندازهای زندگی سالم و خداپسند را میشناسیم؟!
- آیا به شیبهای تند و سرازیریهای خطرناک زندگی خود وقوف و آشنایی کافی داریم؟!
- تا چه اندازه رهزن های درونِ وجودی و بیرونی که در جادهی زندگیِ حیاتبخش، سر راهمان وجود دارند را شناخته و مراقبتهای لازم را اعمال نمودهایم؟!
باید قبول کرد که همواره بر سرِ دوراهیهای جاده زندگی قرار داریم و فقط باید به تابلوهای خدا که متعددند، توجه کرد. این تابلوها شفاف، روشن و فطرت پسندند ولی قدرت انتخاب و حسن انتخاب در طی طریق، مار را به قله میرساند. تابلوهای دیگری نیز در جاده زندگی وجود دارند، فریبا و چشمکزنِ این تابلوها به ظاهر قشنگ و دلربا هستند ولی پایانشان خسرانبار است و هزاران انسان با سوء انتخاب خود در این جاده ناسالم قرار گرفتهاند.
دین، قرآن، پیامبران، صلحا، فرهیختگان، شهدا و دلسوزان، تابلوهایی فراوان به سوی خدا هستند که در مسیر زندگیمان، تابلو بهدست ایستادهاند.
- آیا حواسمان به این تابلوهای متنوع هست؟
- آیا با هوشیاری فِلِشهای هدایتگر به سوی قلّه زندگی را مورد توجه قرار میدهیم؟
در مسیر زندگی، گاهی باید پیاده رفت و زمانی باید سواره حرکت کرد، ولی درهرحال باید توجه داشت که خارستانهایی در جادهی زندگی وجود دارند، باید مراقب بود که خارِ در پا نیست، خارِ در دل است و باید که پای در گلستان نهاد و در این رابطه وظیفه اصلی ما معرفت افزایی مدام است که خدای ناکرده در مسیر زندگی، تخم خار نکاریم که خارستان ببار آید.
هر که تخم خار کارد در جهان هان و هان او را مجو در گلستان
در این اصل حیاتی و مهم باید دقت کرد که در جادهی زندگی، "ما نیامدهایم که برویم" بلکه "ما را آوردهاند و میبرند" و آن که آورده مرا نیز بَرَد در وطنم، و او در مسیر طولانی زندگی، راه نشانهای متعددی با تابلوهای گوناگونی سَرِ راهمان قرار داده است که با حسن اختیار و بصیرت و مراقبت کافی و مدد الهی میتوان همه فراز و نشیبها و سرازیریها و سربالاییهای جاده زندگی را بهسلامت طی کرد و به قله سعادت رسید.
در پایان نیز باید توجه داشت که در جادهی زندگی، تا دمِ آخر، نباید دمی غافل بود.